
نام شما : |
ایمیل شما : |
نام دوست شما: |
ایمیل دوست شما: |
پرویز محبوبم این اولین نامه ای است که بلافاصله پس از ورود به تهران برایت می نویسم . مسافرت من با همه ی تلخی و ناراحتی هایی که داشت بالاخره گذشت و کنون که در ایناتاق خلوت به نوشتن این نامه مشغولم چیزی جز یک خستگی زیاد و رنج دهنده از آن همه ناراحتی ها در وجودم باقی نیست .
هم الان از خانه ی شما آمده ام . پرویز به خاطر تو و به خاطر این که تو مادرت را دوست داری لازم دیدم که همین امشب به آنجا بروم . همه سلامت بودند و من هم تا آنجا که توانستم از زندگی خودمان و از تو برایشان صحبت کردم . حکمت هم بود پیغام تو را به او رساندم خوشبختانه از قراری که او می گفت جاویدی کار تو را درست کرده و حتی پول را هم گرفته فقط منتظر این است که بفهمد ایا پول را باید به من بدهد یا به تو در هر حال خودت می توانی درباره ی این موضوع تصمیم بگیری .
پرویز مامانم لباسهای بچه ی مرا دوخته تخت و کمد هم سفارش داده و گفته است که کالسکه هم به اتفاق هم برایش انتخاب می کنیم و می خریم این هم یک مژده یدگر که تو پدرسوخته دیگر به فکر کالسکه و چیزهای دیگر نباش . البته اینها اطلاعات و اخباری است که درعرض همین امشب کسب کرده امن و بیش از این دیگر خبری نمی دانم . بیژن هم به اتفاق مادر بزرگش رفت و قرار است برای ترتیب دادن کارش به خانه ی ما بیاید .
پرویز می دانی چند روز است تو را ندیده ام . یک روز درست یک روز تمام است که وجود تو را در کنار خود احساس نمی کنم . صدای تو را نمی شنوم و نمی توانم مثل یک موجود خوشبخت خودم را در میان بازوان تو پنهان سازم. پرویز همین فکر برای رنج دادن من کافی ست تو نمی دانی از آن ساعت که از تو جدا شده ام تا به حال چه افکار تیره و غم انگیزی در مغزم رسوخ پیدا کرده . پیوسته فشار بغضی را در گلویم احساس می کنم میل دارم گریه کنم چهره ی تو یک لحظه هم از مقابل چشم من دور نمی شود تو را می بینم که با نگاه مهربان و پر از عشقت به روی من خیره شده ای و در آن حال قلبم با فشار دردنکی در سینه ام به تپش در می اید و گرمی اشک را بر گونه هایم احساس می کنم . پرویز من نمی توانم خودم را با این فکر تسلی دهم که 20 روز دیگر تو را می بینم ... نه ... غم من برای یک روز و دو روز نیست . اصولا من به این موضوع از نظر کمیت فکر نمی کنم کیفیت آن برای من غم آور است . من نمی توانم از تو دور باشم . دوری از تو مرا رنج می دهد حال چه فرق می کند اگر این دوری دو روز یا صد سال باشد .
پرویز من برای خوشبخت بودن به وجود تو احتیاج دارم من تو را با هیجان یک عشق مقدس و پکی دوست دارم . عشقی که تصور نمی کنم در دنیا نظیری داشته باشد . پرویز چه فایده دارد اگر یک بار دیگر به تو بگویم که تو را می پرستم تو را به راستی می پرستم مگر تو خود این را نمی دانی ؟ پرویز به من بگو با تنهایی چه می کنی برای من بنویس غذا چه می خوری و برنامه زندگی ات چیست . پرویز من دیگر هرگز از تو جدا نمی شوم این آ خرین بار است من تنهایی را دوست ندارم . زندگی من با عشق تو توام شده و وجود توست که سیاه و تاریک می شود نمی خواهم نامه ام را تمام کنم مهران از اتاق دیگر مرا صدا می زند ولی من نمی خواهم این آخرین وسیله ای را کهبرای تسکین دردهای خود در دست دارم ازدست بدهم . پرویز برای من نامه بنویس آن قدر بنویس که خسته بشوم هر روز بنویس این آرزوی من است و تو اگر مرا دوست داشته باشی به آرزوی من توجه خواهی کرد . پرویز من از فردا مرتب برای تو کاغذ می نویسم و جریان زندگیم را به طور مفصل شرح می دهم و از تو هم همین انتظار را دارم اگر نامه ی امشب من بد خط و کثیف است مرا ببخش زیرا آنقدر خسته هستم که اگر فکر و خیال تو راحتم می گذاشت کنون در خوابی فرو می رفتم که انتهای آن فردا شب باشد . پرویز بوسه های مشتاقانه ی مرا بپذیر .
به امید دیدار
فروغ
نرگسم ای گل نازم
نکنه به پات ببازم
من میخوام برای چشمات
این ترانه رو بسازم
میخونم ای گل نرگس عشق تو هرگز
نمی کنم ترکش رسیده وقتش
برسه به حدش که تو رو دوست دارم
اسم تو برام عزیزه
از سر صدام زیادی
اخه این حس قشنگ و
به ترانه هام تو دادی
تو مثل تولد عشق
تو مثل خاطره هستی
تویی اون گلی که با عشق
سر راهمون نشستی
نرگسم ای گل نازم
نکنه به پات ببازم
من میخوام برای چشمات
این ترانه رو بسازم
ناجی من تویی منتظرم
حامی من تویی مضطربم
میرسه وقتش
برای تو من میمیرم
عشق تو
حرفتو
رنگت و
عکست و
اشک تو برام عزیزه
حتی ندیده اشکم و خدا
برام عجیبه اشکمو چرا
دیدی و اما میرسیم به هم
اسم تو برام عزیزه
از سر صدام زیادی
اخه این حس قشنگ و
به ترانه هام تو دادی
تو یه پل برای رفتن
از دل من ستاره
مثل بارون تو پاییز
رو گونه هام میباره
نرگسم ای گل نازم
نکنه به پات ببازم
من میخوام برای چشمات
این ترانه رو بسازم
تو مثل تولد عشق
تو مثل خاطره هستی
تویی اون گلی که با عشق
سر راه من نشستی
نرگسم ای گل نازم
هستی محرم رازم
نرگسم ای گل نازم
عطرت پیچیده بازم
بی تو نمیتونم باشم
حرمت عشقت شکستنی نیست
قدرت دل بی تو خورنده است
حرفای تو از یاد رفتنی نیست
یه زندونه باهاش میشم مست
ثانیه میگذره عشق من بیشتره
زندگی بدون هش نمیگذره
همیشه زنده برای من
شهد شیرین تو هیچ گلی نداره